بسیجی

بسیجی

بسیجی

بسیجی

زندگینامه دانش آموز شهید حسین همتی –


شهید حسین همتی جشنی و شهیده راضیه کشاورز

مرداد ماه 1348 در طایفه جشنی (طایفه ای عشایری در شمال شرقی استان فارس) و در خانواده ای متدین و مذهبی کودکی دیده به جهان گشود که نامش را میرزا حسین نهادند.از کودکی دوست داشتنی و گشاده رو بود و به عنوان یک کودک باهوش و مودب مورد علاقه ایلاتیها بود.دوران کودکی را با همه شیرینی ها و تلخی ها سپری کرد و قدم در محیط علم و دانش نهاد.

حسین با توجه به مشکلات فراوان جهت تحصیل علم و دانش در آن زمان به خصوص برای عشایر و روستائیان، از همان ابتدا با جدیت و کوشش مشتاقانه قدم در مسیر فراگیری علم و دانش نهاد و لحظه ای از آن غفلت ننمود.

در ابتدای ورود به دبستان،به دلیل نبود مدرسه ابتدایی،چند ماهی در دبستان کمیل روستای"سنکر گمبان" درس خواند بعد از آن به ارسنجان رفت و در دبیرستان عسکری به تحصیلاتش ادامه داد.از همان ابتدای تحصیل با سختی ها و مشکلات فراوانی مانند دوری از خانواده،نبودن مسکن و غذای مناسب،دشواری تردد به محل زندگی و.....رو به رو بود ولی مشکلات زندگی کوچکتر از آن بود که بتواند او را از ادامه تحصیل باز دارد.در این مدت همراه با دوستانش در منزل اجاره ای زندگی نمود و با تمامی مشکلات آن هم برای یک دانش آموز هفت ساله،در کلیه درس ها با موفقیت قبول شد.علاوه بر درس خواندن در فعالیت های انفرادی و گروهی شرکت میکرد.زمانی که در دبیرستان عسکری درس می خواند هنوز انقلاب به پیروزی نرسیده بود و در بیشتر شهر ها تظاهرات و راهپیمایی به اوج خود رسیده بود،او با سن کمی که داشت همراه با دوستان در راهپیمایی ها شرکت می کرد و از همان روزها روحیه انقلابیش شکل می گرفت.

پس از مدتی دبستان عشایری در روستای"بکهدان" از روستاها ی طایفه جشنی تاسیس گردید و حسین به آن روستا سفر نمود،حسین بقیه سال های دوران تحصیل ابتدایی را در آنجا گذراند.پس از مدتی انقلاب به پیروزی رسید.او در این زمان فعالیت های اسلامی را انجام می داد.مثلا ظهرها دانش آموزان را جمع می کرد و نماز جماعت تشکیل می داد و برای آنان از رساله ی امام (ره) یکی دو مسئله را بازگو می کرد صبح ها نیز در مراسم صبحگاهی بجای برنامه های غیر اسلامی سرودهای انقلابی را با دانش اموزان می خواند.

در درس و مطالعه فردی موفق بود و به دیگر دوستانش هم کمک می کرد و آنها را به درس خواندن تشویق می نمود هر پنج شنبه و جمعه با معلم و برادرش کتابهای مناسب را انتخاب می کرد و به روستاهای منطقه"سرحد" و عشایر اطراف می رفت و کتابها را بین دانش آموزان تقسیم میکرد و یک هفته بعد کتابهای توزیع شده را جمع آوری می نمود.او در غیاب معلمان به نمایندگی از دانش آموزان مدرسه را اداره می کرد و نمی گذاشت مدرسه تعطیل بماند.

بعد از اتمام دوران ابتدایی به تحصیلات دوران راهنمایی ادامه داد و وارد مدرسه راهنمایی شهید بهشتی(سالار سابق)ارسنجان شد.در زمانی که وارد مقطع راهنمایی شد انقلاب پیروز شده و تحولات عظیمی در مراکز آموزشی روی داده بود جنگ در شهریور 59 13شروع شد و در این مقطع از زمان حسین فعالیت خود را بیشتر کرد و در مدرسه سه سال راهنمایی هم درس خواند و هم در جبهه با دشمنان اسلام و انقلاب جنگید و هر دو سلاح یعنی قلم و اسلحه را با هم به دست گرفت و این سعادت بزرگی بود که نصیب حالش گردید.

سال اول راهنمایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و در سال دوم به دلیل شرکت در جبهه های حق علیه باطل نتوانست به طور مستقیم در کلاس حضور یابد و در جبهه به صورت غیر حضوری درس هایش را ادامه داد.

در سال سوم راهنمایی دو نوبت در جبهه شرکت کرد و مانند سال قبل موفق به شرکت در امتحانات نوبت دوم نشد و در نوبت سوم در امتحانات شرکت کرد و با توجه به تمام مشکلات یک لحظه هم درس را رها نکرد.

در مدرسه کارهای هنری مانند تئاتر و سرود اجرا می کرد و مسئول کتابخانه و عضو انجمن اسلامی مدرسه بود. معلمانش در این دوران همه از او تمجید می کنند و او را میستایند.معلم اجتماعیش می گوید:در ایمان ایشان قوی و سیمای نورانی داشتند،افکار شهید همتی نشات گرفته ازرهبر بزرگ انقلاب اسلامی ا یران بود و ایشان علاقه خاصی به حضرت امام (ره) داشتند.

با توجه به اینکه آن موقع ،جنگ بود حسین هیچگاه درس را رها نکرد هربار که به جبهه می رفت کتابهایش را می برد و در آنجا در فرصتهای مناسب مطالعه می کرد.علاوه بر مطالعه کتابهای درسی ،قرآن،نهج البلاغه، مفاتیح و کتابهای شهید مطهری و .....را مطالعه می کرد و به مطالعه خیلی علاقه مند بود.علاقه زیادی به معلمان خویش داشت و هیچ گاه بی احترامی از سوی او نسبت به معلمان سر نزد حسین در طول سه سال راهنمایی دو بار عازم جبهه شد بار اول که میخواست به جبهه اعزام شودحدود سیزده سال داشت و با مشکل کمی سن مواجه شد از شناسنامه کپی گرفت و تاریخ آن را عوض کرد.قبل از اعزام به جبهه وصیت نامه ای را در تاریخ 29/8/61 نوشت و جهت آموزش دوره 45 روزه به مرکز آموزشی نزدیک شهرستان مرودشت رفت و پس از آموزش از مقر صاحب الزمان (عج)با گردان 1014 عازم اهواز و به پادگان شهید دستغیب و از آنجا به مقر شهید دست بالا واقع در عین خوش شد. در این مقطع حسین به صورت سطحی زخمی شد و در این اعزام سه ماه و هجده روز در جبهه بود.بار دوم به اندیمشک رفت در لشکر 19 فجر آموزشی شهید دست بالا ،گردان حبیب این مظاهر گروهان بقیه الله،رسته 1 بود و دومین وصیت نامه اش را در دشت عباس نوشت.(5/12/62)

حسین پس از گذراندن تحصیلات راهنمایی با شور و اشتیاق بیشتری تحصیلات متوسطه را آغاز کرد این مرحله از تحصیلات حسین نیز به دو قسمت سنگر مدرسه و سنگر جبهه تقسیم می شود. در امتحان ورودی دبیرستان عشایری شهید بهشتی شیراز شرکت کرد و قبول شد و عازم شیراز شد.دوری از خانواده و مشکلات دیگر او را از این امر مهم باز نداشت.سال اول و دوم دبیرستان را با موفقیت پشت سر گذاشت.و هم چنان به فعالیت های علمی،فرهنگی خود در شیراز ادامه می داد.هر بار که به جبهه اعزام می شد کتابهای درسی را همراه می برد و مطالعه می کرد حتی آخرین بار که به جبهه رفت و شهید شد کتابهای درسی اش همراهش بود بعد از شهادت تعدادی از کتابها با چند شمع و وسایل دیگر در کیفش بود. آن موقع او در مجتمع های آموزشی رزمندگان درس می خواند در سال اول و دوم طرح کار خود را در حرفه ی برق و الکترونیک گذراند و در این حرفه با درجه عالی قبول شد.

حسین در دوران متوسطه سنگر مهم جبهه را رها نکرد و با عشق و علاقه فراوان به عنوان یک بسیجی در این سنگر حضور یافت.او در زمانی که در دبیرستان عشایری شهید بهشتی شیراز درس می خواند در تاریخ 18/3/65 تقاضای اعزام به جبهه نمود و گواهی اشتغال به تحصیل از دبیرستانش گرفت تا در جبهه در مجتمع آموزشی رزمندگان به تحصیلات ادامه دهد.برای بار آخر در تاریخ 24/10/65 تقاضای اعزام به جبهه نمود و در همین اعزام در تاریخ 12/11/65 به مقام والای شهادت نائل آمد.هنوز حال و هوای حسین در بار آخر دیدار در خاطره ی اهالی روستای اسلام آباد نقش بسته است ،حال و هوای حسین در بار آخر ملکوتی بود و تبسمی دلنشین بر لبانش نقش بسته بود.این شهید بزرگوار به عنوان یک بسیجی از سپاه ارسنجان همراه با رزمندگان دیگر به مقر صاحب الزمان (عج) شیراز رفت و از آنجا به تیپ 35 امام حسن (ع) در 75 کیلومتری اهواز اعزام شد.در آنجا در گردان قمر بنی هاشم قرار گرفت و به عنوان تیربارچی انتخاب گردید.در شب عملیات و در معراج بهشت شلمچه،در مسئولیت تیربارچی و پس از شرکت در چند عملیات،در عملیات کربلای 5 به آرزوی خود می رسد و در حالی که یک لحظه تیربارش گیر می کند و در عین رفع گیر،با اصابت تیر مستقیم دشمن به سر،پس از حدود نیم ساعت به فیض عظیم شهادت آن آرزوی دیرینه اش رسید و امروز در روستای اسلام آباد به عنوان تنها شهید این روستا در کنار مدرسه "شهید همتی " مدرسه ای که به نام این شهید والا مقام است ،مثل ستاره ای نامش،یادش و آرامگاه ملکوتی اش در حال درخشش است.

شهید حسین همتی جشنی و شهیده راضیه کشاورز
نشسته از سمت راست – نفر سوم

ویزگی های بارز شهید حسین همتی در یک نگاه :

* مبارزه با رزیم شاهنشاهی در دوران ابتدایی و فعال در عرصه مبارزه با ر‍ژیم طاغوت

* موسس کتابخانه سیار در ایلات و روستاهای اطراف در آن زمان و تحت شرایط سخت

* دانش آموز فعال در عرصه فرهنگی چه در مدرسه و چه در روستا

* عضو انجمن اسلامی دانش آموزان شیراز

* نفر دوم مسابقات ناحیه دو شیراز

* نویسنده و بازیگر تئاتر

* دانش آموز نمونه علمی در رشته ریاضی فزیک

* سخنران و مداح

* اهل قلم بودن و نوشتن مطالب جذاب و رسا و....

* داشتن روحیه مدیریت با توجه به سن کم

شمه ای از وصیتنامه شهید:

خدایا تو را شکر می گویم که سعادت پیدا کردم و توانستم راهی را انتخاب کنم که حسین بن علی(ع) و یارانش و پیروان حقیقی اش انتخاب کرده اند.

با حفظ حجاب اسلامی ، این روش های غلط لباس پوشیدن را از بین ببریدو نگذارید که جامعه اسلامی آلوده باشد، همین مسئله خود یک مبارزه بزرگی است .

حتما هر کجا هستیدو در هر شغلی که هستید، فکر اسلام باشیدو ازاسلام دفاع کنیدو بجنگید نقشه های دشمنان را نقش بر آب کنید.

در سنگر مدرسه درس بخوانید و به فکر آینده مملکت اسلامی و اسلام باشید قلم را اسلحه خود و ورق کاغذ را صحنه مبارزه قرار دهید و اینگونه برای دفاع از اسلام و برای شکست دشمنان اسلام مبارزه نمایید.

به وصیت نامه شهدا گوش فرا دهید و به آنها عمل کنید که آنها چیزی جز حقیقت و چیزی جز اسلام نمیگویند.





زندگینامه شهیده دانش آموز راضیه کشاورز- شهید شاخص استانی قشر دانش آموز


مادر تازه از سفر سرزمین عشق کربلا باز گشته بود و هنوز هم بوی بین الحرمین میداد آرام شروع کرد به صحبت کردن ، اشک در چشمانش حلقه زده بود ، ناگهان سمت نگاهمان به طرف اتاقی رفت که از آن بوی یاس به مشام میرسید اتاق آسمانی شهیده راضیه کشاورز... روی تخت خوابش پر بود از مدال و لوح افتخار...از دور بچه ها میدیدند و آرام اشک میریختند و به حرف های مادر گوش می دادند ....

نماز ظهر را در اتاق شهیده خواندیم حال و هوای چادر نماز و کتاب مناجات و عهد نامه راضیه ما را منقلب کرده بود بچه ها آرام زیر لب می گفتند : ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده....

بسیجی شهیده راضیه کشاورز در تاریخ 11/6/1371در شهرستان مرودشت و در خانواده ای مذهبی که پدرش نیز از یادگاران دفاع مقدس می باشند دیده به جهان گشود ، تحصیلات ابتدایی را تا سوم ابتدایی در دبستان شهدای کمپ پتروشیمی در شهرستان مرودشت وچهارم و پنجم ابتدایی ، تحصیلات راهنمایی و دبیرستان را در شیراز ادامه داد.عضو فعال بسیج و دانش آموز ممتاز علمی با معدل بالا بود . از نظر اخلاقی همین بس که او دارای مقام حجاب و عفاف برتر درآموزشگاه بود. کسب مقام های عالی و برتر در مسابقات قرآن ، در مسابقات ورزشی کاراته در سطح استان و کشور ( دارای کمر بند مشکی دان یک کاراته ) از فعالیت های اجتماعی این بسیجی شهیده بود .در تربیت او نور قرآن اثر داشت و بدون اینکه کلاس قرآنی رفته باشد از صوت قرآن خوبی برخوردار بود بسیار خوب قرائت می کرد و مشغول حفظ قرآن بود .او در همان سال شهادت برای مسابقات کشوری قرآن کریم انتخاب شده بود.اهل کار فرهنگی بود و در مدرسه ساعات بیکاری را صرف دوستانی میکرد که از لحاظ درسی ضعیف بودند . تا اینکه در یکی از روز های بهار سال 1387و در حادثه بمب گذاری ایادی استکبار جهانی در حسینیه سید الشهداء شیراز به قافله شهدا می پیوندد. عاشق واقعی حضرت زهرا (س) بود و در عمل نشان داده بود اردیبهشت ماه قصد زیارت کربلا را داشت که خودش کربلایی شد. با جراحت فراوان و پهلویی شکسته 18 روز در بیمارستان ماند او به مادر سادات اقتدا کرده بود و روز هجدهم بستری مصداق آیه " یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه..." گردید. «روحش شاد»

وی‍‍ژگی های بارز شهیده راضیه کشاورز :

* بسیجی فعال و عضو بسیج دانش آموزی

* شرکت در مسابقه نهج البلاغه و کسب مقام

* دارای مقام حجاب برتر در مدرسه

* دانش آموز ممتاز علمی با معدل بالای 19و تحصیل در رشته تجربی

* نفر برتر مسابقات قرآن بسیج

* شرکت در مسابقات درس هایی از قرآن کریم

* کسب مقام برتر قرآن کریم در مسابقات ناحیه و شرکت در مرحله پنج گانه

* نفر اول مسابقات کشوری المپیاد بانوان پتروشیمی در رشته کاراته انفرادی

* کسب مقام دوم گروهی در مسابقات کاراته المپاد کشوری بانوان پتروشیمی

* در حال حفظ قرآن کریم و حفظ دو جزء قرآن

* کسب مقام اول در رشته قرائت در مسابقات کشوری صنعت نفت

* دارای کمربند مشکی دان یک کاراته

* فعال در عرصه فرهنگی

* عنوان شهیده برتر جوان در جشنواره حضرت علی اکبر (ع)

* چاپ شرح حال شهادت و دل نوشته شهیده با امام زمان (عج) در کتاب مهر مادر ( چهل روایت از ارادت شهدا به مادرشان حضرت زهرا (س) و عنایت حضرت به شهدا ) گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی

* مسلط به زبان انگلیسی و پشت سر گذاشتن دوره های آموزش زبان با نمرات بالا

* دارای ذوق هنر نقاشی

*روایت گری مادر شهیده در مدارس و هدایت شدن دانش آموزان به صراط مستقیم با معرفی الگوی شهیده

لبیک سرخ فاطمی اینجا کنار سجده ات

دشت اقاقی ها همه در انتظار سجده ات

عهدتووذکرلبت یابن الحسن یابن الحسن(عج)

تا آسمانها می رود درهر بهارسجده ات

گفته ها و نوشته های شهیده :

* در ابتدای کتا بهای درسی اش فرموده حضرت امام (ره) را نوشته بود: "عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید"

* گوشی که صدای حرام بشنود صدای امام زمانش را نمی شنود و چشمی که حرام ببیند امام زمان (عج) را توفیق پیدا نمی کند ببیند.

* خدایا ....آمریکای جهانخوار از بین برود و مردم بی گناه فلسطین از دست اسراییلی ها نجات بده

* اشک هایم هر جمعه صفحات دعای ندبه را خیس می کند من آنها را جلوی پنجره اتاقم می گذارم تا بخار شود و به دیدار خدا رود به امید روزی که شمشیرم بالا رود و بر سر دشمنانتان فرود آید.

* چشمان انتظار کشیده من هر جمعه به یادت اشک میریزد و پاهایم سست می شود تا به مهدیه نزدیک خانمان بروم.

* بیا و مرا صدا کن دستهایم را بگیر و بلند کن مرا ، مرا با خود به دشت پر گل اقاقی ها ببر.

* آقا تو رو خدا توفیق اشک ریختن تو این دعاها به من بده هر شب هم به یاد خانم فاطمه زهرا (س) شبی 5صفحه قرآن بخونم.

* تسبیحات خانم فاطمه زهرا (س) را همراه با الگو برداری از حجاب و عفاف و ادب و اخلاق سرلوحه زندگی خود قرار دهم.

* می خواهم با درس خواندنم به انقلاب خدمت کنم .با درس خواندن شکرگزار زحمات والدین باشم.

شهدا اصحاب آخر الزمانی سید الشهدا هستند و راه آنها عشق و اطاعت است و وفاداری

سید شهیدان اهل قلم شهید مرتضی آوینی


عکس حرم امام حسین

امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود
امام حسین (ع)
دانلود

خلاصه ای از زندگانی امام حسین(علیه السلام)

ولادت

در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومین فرزند برومند حضرت على وفاطمه , که درود خدا بر ایشان باد, در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص ) رسید, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما (2) را فرمود تا کودک را بیاورد.اسما او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.(3)
به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش , امین وحى الهى , جبرئیل  فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) (4) که به عربى (حسین ) خوانده می شود نام بگذار.(5)چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن که تو خاتم پیغمبران هستى .و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار, براى دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه (6) کشت , و سر آن حضرت را تراشید و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7)

حسین (ع ) و پیامبر (ص )

از ولادت حسین بن على (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى که پیامبر راستین اسلام (ص ) درباره حسین (ع ) ابراز میداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.
سلمان فارسى می گوید: دیدم که رسول خدا (ص ) حسین (ع ) را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید و می فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدایى که نُه نفرند و خاتم ایشان ,قائم ایشان (امام زمان عج ) می باشد. (8)
انس بن مالک روایت می کند: وقتى از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست می دارى , فرمود: حسن و حسین را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسین (ع ) را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید. (10)
ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است , در عین حال اعتراف می کند که : رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه هاى خویش نشانده بود و به سوى مامی آمد, وقتى به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر که با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.(11)عالیترین, صمیمیترین و گویاترین رابطه معنوى و ملکوتى بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند که فرمود:حسین از من و من ازحسینم (12)

حسین (ع ) با پدر

شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه که رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زیست . پدرى که جز به انصاف حکم نکرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانید , جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت . پدرى که در زمان حکومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند...
در تمام این مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می کرد, و در چند سالى که حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسین (ع ) در راه پیشبرد اهداف اسلامى , مانند یک سرباز فداکار، همچون برادر بزرگوارش می کوشید, و در جنگهاى جمل , صفین و نهروان شرکت داشت.(13)
به این ترتیب , از پدرش امیرالمؤمنین(ع ) و دین خدا حمایت کرد و حتى گاهى در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض می کرد. در زمان حکومت عمر, امام حسین (ع ) وارد مسجد شد, خلیفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده کرد که سخن میگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد: از منبرپدرم فرود آى .... (14)

امام حسین (ع ) با برادر

پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصیت امیرالمؤمنین (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسین (ع ) که دست پرورد وحى محمدى و ولایت علوى بود, همراه و همکار و همفکر برادرش بود. چنان که وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتی ها را تحمل نماید, امام حسین (ع ) شریک رنج هاى برادر بود و چون میدانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است , هرگز اعتراض به برادر نداشت .
حتى یک روز که معاویه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسین (ع ) دهان آلوده اش را به بدگویى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان امیرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسین (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاویه بشکند و سزاى ناهنجاریش را به کنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سکوت و خاموشى فراخواند, امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاویه برآمد, و با بیانى رسا و کوبنده خاموشش ساخت . (15)

امام حسین (ع ) در زمان معاویه

چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) به شهادت رسیدند, به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و وصیت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شیعیان به امام حسین (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گردید. امام حسین (ع ) می دید که معاویه با اتکا به قدرت اسلام , بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده , سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامى و قوانین خداوند است و از این حکومت پوشالى مخرب به سختى رنج می برد, ولى نمی توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامى پایین بکشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نیز وضعى مشابه او داشت.
امام حسین (ع ) می دانست اگر تصمیمش را آشکار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پیش از هر جنبش و حرکت مفیدى به قتلش می رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پیشه ساخت که اگر بر می خاست , پیش از اقدام به دسیسه به شهادت رساندن, از این کشته شدن هیچ نتیجه اى گرفته نمی شد. بنابراین تا معاویه زنده بود, چون برادر زیست و علم مخالفت هاى بزرگ نیفراخت , جز آن که گاهى محیط و حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد می گرفت و مردم رابه آینده نزدیک امیدوار می ساخت که اقدام مؤثرى خواهد نمود.
در تمام طول مدتى که معاویه از مردم براى ولایتعهدى یزید, بیعت می گرفت , حسین به شدت با اومخالفت کرد, و هرگز تن به بیعت یزید نداد و ولیعهدى او را نپذیرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاویه گفت و یا نامه اى کوبنده براى او نوشت .(16) معاویه هم در بیعت گرفتن براى یزید, به او اصرارى نکرد و امام (ع ) همچنین بود و ماند تا معاویه درگذشت ...

قیام حسینى

یزید پس از معاویه بر تخت حکومت اسلامى تکیه زد و خود را امیرالمؤمنین خواند و براى این که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبیت کند, مصمم شد براى نامداران و شخصیتهاى اسلامى پیامى بفرستد و آنان را به بیعت با خویش بخواند. به همین منظور, نامه اى به حاکم مدینه نوشت و در آن یادآور شد که براى من از حسین (ع )بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .
حاکم این خبر را به امام حسین (ع )رسانید و جواب مطالبه نمود. امام حسین (ع ) چنین فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و على الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید.(17) آن گاه که افرادى چون یزید, (شرابخوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاک که حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمی کند) بر مسند حکومت اسلامى بنشیند, باید فاتحه اسلام را خواند.(زیرا این گونه زمامدارها با نیروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بین میبرند.)
امام حسین (ع ) می دانست اینک که حکومت یزید را به رسمیت نشناخته است , اگر در مدینه بماند به قتلش می رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدینه به سوى مکه حرکت کرد. آمدن آن حضرت به مکه , همراه با سرباز زدن او از بیعت یزید, در بین مردم مکه و مدینه انتشار یافت , و این خبر تا به کوفه هم رسید. کوفیان ازامام حسین (ع ) که در مکه به سر می برد دعوت کردند تا به سوى آنان آید و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقیل , پسر عموى خویش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفى را از نزدیک ببیند و برایش بنویسد. مسلم به کوفه رسید و با استقبال گرم و بی سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نایب امام (ع ) با او بیعت کردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسین (ع ) نگاشت و حرکت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسین (ع ) کوفیان را به خوبى می شناخت , و بی وفایى و بی دینیشان را در زمان حکومت پدر و برادر دیده بود و می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم نمی توان اعتماد کرد, و لیکن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصمیم گرفت که به سوى کوفه حرکت کند.با این حال تا هشتم ذیحجه , یعنى روزى که همه مردم مکه عازم رفتن به منى بودند (18) و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام می خواست خود را به مکه برساند, آن حضرت در مکه ماند و در چنین روزى با اهل بیت و یاران خود, از مکه به طرف عراق خارج شد و با این کار هم به وظیفه خویش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پیغمبر امت , یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نکرده ,بلکه علیه او قیام کرده است .
یزید که حرکت مسلم را به سوى کوفه دریافته و از بیعت کوفیان با او آگاه شده بود, ابن زیاد را (که از پلیدترین یاران یزید و از کثیفترین طرفداران حکومت بنى امیه بود) به کوفه فرستاد.ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویى و ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهدید وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراکنده ساخت , و مسلم به تنهایى با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهید شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتکار و بی ایمان کوفه را علیه امام حسین (ع ) برانگیخت , و کار به جایى رسید که عده اى از همان کسانى که براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام حسین (ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.
امام حسین (ع ) از همان شبى که از مدینه بیرون آمد, و در تمام مدتى که در مکه اقامت گزید, و در طول راه مکه به کربلا, تا هنگام شهادت , گاهى به اشاره , گاهى به صراحت , اعلان میداشت که : مقصود من از حرکت , رسوا ساختن حکومت ضد اسلامى یزید وبرپاداشتن امر به معروف و نهى از منکر و ایستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است وجز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدى هدفى ندارم . و این مأموریتى بود که خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسیرى خانواده اش اتمام پذیرد.
رسول گرامى (ص ) و امیرمؤمنان (ع ) و حسن بن على (ع ) پیشوایان پیشین اسلام , شهادت امام حسین (ع ) را بارها بیان فرموده بودند. حتى در هنگام ولادت امام حسین (ع ),رسول گرانمایه اسلام (ص ) شهادتش را تذکر داده بود. (19) و خود امام حسین (ع ) به علم امامت میدانست که آخر این سفر به شهادتش می انجامد, ولى او کسى نبود که در برابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى جان خود ارزشى قائل باشد, یا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه دهد. او آن کس بود که بلا را و شهادت را سعادت می پنداشت . (سلام ابدى خدا بر او باد) .
خبر شهادت حسین (ع ) در کربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود که عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند. چون جسته و گریخته , از رسول الله (ص ) و امیرالمؤمنین (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده بودند. بدین سان حرکت امام حسین (ع ) با آن درگیری ها و ناراحتی ها احتمال کشته شدنش را در اذهان عامه تشدید کرد. به ویژه که خود در طول راه می فرمود: من کان باذلا فینا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا. (20) هر کس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد,همراه ما بیاید. و لذا در بعضى از دوستان این توهم پیش آمد که حضرتش را از این سفر منصرف سازند، غافل از این که فرزند على بن ابى طالب (ع ) امام و جانشین پیامبر, و از دیگران به وظیفه خویش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد کشید.
بارى امام حسین (ع ) با همه این افکار و نظریه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه داد, و کوچکترین خللى در تصمیمش راه نیافت .سرانجام  رفت , و شهادت را دریافت . نه خود تنها, بلکه با اصحاب و فرزندان که هر یک ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و کشته شدند, و خون هایشان شن هاى گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقیمانده بسترهاى گناه آلود خاندان امیه ) جانشین رسول خدا نیست , و اساسا اسلام از بنى امیه و بنى امیه از اسلام جداست .
راستى هرگز اندیشیده اید اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (ع ) به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص ) می دانستند, و آن گاه اخبار دربار یزید و شهوت رانی هاى او و عمالش را می شنیدند, چقدر از اسلام متنفر می شدند, زیرا اسلامى که خلیفه پیغمبرش یزید باشد, به راستى نیز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسین (ع ) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت رابه گوش مردم برسانند.و شنیدیم و خواندیم که در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نکبت بار یزید, هماره و همه جا دهان گشودند وفریاد زدند, و پرده زیباى فریب را از چهره زشت و جنایتکار جیره خواران بنى امیه برداشتند و ثابت کردند که یزید سگباز وشرابخوار است , هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریکه اى که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست . سخنانشان رسالت شهادت حسینى را تکمیل کرد, طوفانى در جانها برانگیختند, چنان که نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستى و رذالت و دنائت گردید و همه آرزوهاى طلایى و شیطانیش چون نقش بر آب گشت .
نگرشى ژرف میخواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم و پرنتیجه دست یافت . از همان اوان شهادتش تا کنون , دوستان و شیعیانش , و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج می گذارند, همه ساله سالروز به خون غلتیدنش را, سالروز قیام و شهادتش را با سیاهپوشى و عزادارى محترم می شمارند, و خلوص خویش را با گریه بر مصایب آن بزرگوار ابراز میدارند. پیشوایان معصوم ما, هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنایتى خاص داشتند. غیر از این که خود به زیارت مرقدش می شتافتند و عزایش را بر پا می داشتند, در فضیلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گفتارهاى متعددى ایراد فرموده اند.
ابوعماره گوید: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع ) رسیدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسین براى ما بخوان . وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گریه حضرت برخاست , من می خواندم و آن عزیز می گریست , چندان که صداى گریه از خانه برخاست . بعد از آن که اشعار را تمام کردم , امام (ع ) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام حسین (ع ) مطالبى بیان فرمود. (21)
نیز از آن جناب است که فرمود: گریستن و بی تابى کردن در هیچ مصیبتى شایسته نیست مگر در مصیبت حسین بن على , که ثواب و جزایى گرانمایه دارد. (22) باقرالعلوم , امام پنجم (ع ) به محمد بن مسلم که یکى از اصحاب بزرگ او است فرمود: به شیعیان ما بگویید که به زیارت مرقد حسین بروند, زیرا بر هر شخص باایمانى که به امامت ما معترف است , زیارت قبر اباعبدالله لازم میباشد. (23)
امام صادق (ع ) می فرماید: ان زیارة الحسین علیه السلام افضل ما یکون من الاعمال . همانا زیارت حسین (ع ) از هر عمل پسندیده اى ارزش و فضیلتش بیشتر است . (24) زیرا که این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است که به جهانیان درس ایمان و عمل صالح می دهد و گویى روح را به سوى ملکوت خوبی ها و پاکدامنی ها و فداکاری ها پرواز می دهد. هر چند عزادارى و گریه بر مصایب حسین بن على (ع ), و مشرف شدن به زیارت قبرش و بازنمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیارى والا دارد, لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارت ها و گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد, بلکه همه این تظاهرات , فلسفه دیندارى , فداکارى و حمایت از قوانین آسمانى را به ما گوشزدمینماید, و هدف هم جز این نیست , و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینى آموختن انسانیت و خالى بودن دل از هر چه غیر از خداست میباشد, و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم , هدف مقدس حسینى به فراموشى می گراید.


کلیه حقوق محفوظ است.

ثروتمندترین رهبردنیا


سید علی خامنه‌ای ثروتمندترین رهبر دنیاست؛
چرا که:
خونـــــی که در رگ ماست،
همه هســــــتی‌مانــــ،
جان ناقابل‌مانــــ،
و مختصر آبروییـــــ که داریم،
همه و همهــــ،
از آن
خامنه‌ای استـــــ.
که با این کلکسیونــــــ،
با این همه
ثروت،
ویلا ندارد، بیت دارد…
خانه اش به جای فرش،
عرش دارد و
گلیم و چند تکه آسمان.
همه چیز ساده است.
مثل خانه
زهرا(س).
مثل خیمه
حسین(ع).
و حسینیه امام خمینی(ره) دارد.
و چفیه دارد
و عصایی که چوبش از شجره طوباست.
و دست مجروحی،
که ریشه در “کف
العباس” دارد.

                                               و آقای ما، خامنه‌ایست



کلیه حقوق محفوظ است.